There was a problem when proofreading this page.
OMAR KHAYYAM.
13
۱۵
تا بتْوانی رنجه مگردان کسرا
بر آتشِ خشمِ خویش منْشان کسرا
گر راحتِ جاودان طمع میداری
میرنج همیشه و مرنجان کسرا
۱۶
ای کرده بلطف و قهرِ تو صنع خدا
در عهدِ ازل بهشت و دوزخ پیدا
بزمِ تو بهشت است و مرا چیزی نیست
چونست که در بهشت ره نیست مرا
۱۷
چندان بخورم شراب کین بُویِ شراب
آید ز تراب چُون روم زیرِ تراب
تا بر سرِ خاکِ من رسد مخموری
از بُویِ شرابِ من شود مست و خراب